اجتماعی 09 اردیبهشت 1403 - 2 هفته پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0

ناگفته‌های بانویی که مادر ۵فرزند است

صدیقه کلیجی بانویی 31ساله مادر 5 فرزند، از طلاب دانش آموخته مدرسه علمیه تخصصی الزهرا (س) ساری، معتقد است که فرزندآوری یک جهاد بزرگ است و یقینا این جهاد سختی‌هایی به همراه خواهد داشت.


به گزارش طاهر آنلاین و به نقل از پایگاه خبری و رسانه‌ای حوزه‌های علمیه خواهران؛ بخشی از گفتگو با صدیقه کلیجی را بخوانید؛

کمی از خودتان و تحصیلاتتان برای ما توضیح دهید؟

_کلیجی هستم، سطح دو حوزه را تمام کردم، یک مادر ۳۱ ساله، با افتخار خانه‌دار هستم، ولی مدتی است که با یک شرکت دانش بنیان همکاری می‌کنم و محصولات آرایشی و بهداشتی به همراه مشاوره رایگان در اختیار دوستانم قرار می‌دهم، در کنار مادری کردنم دوست داشتم یک مشغله دیگری هم داشته باشم.

شما مادر چند فرزند هستید؟ تعداد دخترها و پسرها؟

_۵ فرزند (سه پسر، دو دختر)

پس از ازدواج تصمیم داشتید صاحب چند فرزند شوید؟

_۲ فرزند

کدام مساله شما را به داشتن فرزند بیشتر ترغیب کرد؟

_وقتی که دوتا از فرزندانم همبازی بودن دائما حس رقابت داشتند و نسبت به هم گذشت نداشتند، زمانیکه با مشاوره صحبت کردم گفت: با آمدن فرزند سوم این مشکل حل خواهد شد، با وجود فرزند سوم گذشت وفداکاری را یاد می‌گیرند؛ واقعا هم با بچه بعدی که به عنایت پرودگار دوقلو بودند؛ اوضاع تربیتی بچه‌ها خیلی بهتر شد ولی داشتن دوقلو خیلی برای ما سخت بود.

کدام یک از شما بیشتر مشتاق بودید برای داشتن فرزند به تعداد بالا؟

_همسرم در خانواده‌ای به دنیا آمد که مادرشان به تک فرزندی اعتقاد داشتند، چون مازندرانی نیستند برعکس مادرشوهرهای مازندرانی بودند، با وجود اینکه همسرم تک پسر بودند ولی اصرار داشتند که یک فرزند نهایت دو فرزند کافی است، من برعکس برای ایشان عروسی بودم که ۵ بچه به دنیا آوردم، خودم خیلی دوست داشتم به خاطر برکات زیاد چند فرزندی فرزندان بیشتری داشته باشم، البته به نظرم ۵ تا بچه هم کم است.

با توجه به داشتن پنج فرزندی آیا با مشکلاتی مواجه بودید؟

_ این سوال خیلی ‌کلی هست قطعا چه تک فرزندی و چه چند فرزندی یک سری چالش‌ها و سختی های خودش را دارد ولی ما همه چیز را به فال نیک می‌گیریم چون از یک جایی به بعد به امر رهبرم عمل کردیم و با اینکه دوقلو داشتن سختی زیادی برای ما به همراه داشت، اقدام به فرزند پنجم کردیم، اینجا دیگر بحث جهاد مطرح بود، جهاد هم قطعا با سختی همراه هست، الان اگر کسی بخواهد به خاطر سختی‌های بزرگ کردن بچه از این کار امتناع کند قطعا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم بیایند بهانه‌ای دارد برای کمک نکردن به ایشان، الان جانشین امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هر دفعه دارند این قضیه را تأکید می‌کنند و متأسفانه در یکی از سخنرانی‌هایشان گفتند من دیگر ناامید شدم، این واقعا خیلی بد است که آدم گوشش به امر رهبرش نباشد، سختی تو این مسیر زیاد هست، هم جسمی هم روحی که واقعا اعصاب فولادین می‌خواهد، ان‌شاالله خدا کم و کاستی‌های ما را ببخشد و در تربیت فرزندانمان کمک‌مان کند.

اقتصاد زندگی شما بر چه مبنایی می‌چرخد؟ راحت‌تر بگویم زندگی شما با ۵ فرزند چگونه تأمین می‌شود؟

_همسرم کارمند هستند، مثل اکثر مازندرانی‌ها که یا خانواده دختر یا پسر در بعضی از موارد کمک می‌کنند برای ما هم به همین صورت می‌باشد، پدرم خیلی کمک کار زندگی ما هستند، چون ایشان کشاورز هستند خیلی چیزها را نمی‌خریم، در واقع خدا پدرم را واسطه رزق ما قرار داده است، یکی از الطاف خدا به ما در این چند سال مستاجری، این بود که، صاحبخانه‌های خوبی در مسیر زندگی ما قرار داد، مکانی که در حال حاضر در آن زندگی می‌کنیم، طبقه پایین آن خالی است و صاحبخانه آن را اجاره نمی‎دهد، بچه‌ها خیلی راحت و بدون دغدغه همسایه آزاری تحرک دارند، صاحبخانه ما طی این سه سال مبلغی برای رهن و اجاره اضافه نکرده است، خیلی‌ها یک فرزند دارند ولی چالش‌های اقتصادی آنها از ما بیشتر است، صاحبخانه‌ای دارند که رحم ندارد و هر سری برای پیدا کردن خانه دچار مشکل هستند، من یقین دارم وقتی خداوند فرمودند: من خود روزی می‌دهم تو نگران نباش؛ به هرکسی که به او ایمان دارد به صورت‌های مختلف روزی می‌رساند، ما قبل از اینکه به بچه‌های زیاد فکر کنیم نمی‌دانستیم که خدا صاحبخانه خوب در مسیرمان قرار می‌دهد یا کمک می‌رسد، فقط به خودش ایمان داشتیم که این روزی قراراست به نحوی برسد و ما نباید غصه‌ی آن را بخوریم.

زیاد بودن تعداد بچه‌ها کار تربیتشان را سخت نکرده است؟

_اتفاقا وقتی یکی بود کارم سخت‌تر بود؛ وقتی که یک فرزند بود خیلی به رفتار من و همسرم دقت می‌کرد و همیشه با ما حرف میزد و وابستگی‌اش به ما زیاد بود و همیشه باید سرگرمش می‌کردیم که واقعا یه وقتایی خسته کننده بود، وقتی دوتا شدند همبازی پیدا کرد ولی فضای بینشون رقابتی بود به لطف ‌خدا از بچه‌های بعدی همکاری‌شون در کار خانه خیلی زیاد شد چون واقعا من تنهایی به کارها نمی‌رسیدم، پسر بزرگم که هنوز ۱۰ سالش نشده است آشپزی می‌کند، نان می‌خرد، جارو می‌کشد، ظرف می‌شورد خیلی کمک‌های دیگر، درخانه ما کسی منتظر کس دیگری نیست، برای انجام کار، هرکس گوشه‌ای از آن را می‌گیرد، فرزندانم مسئولیت‌پذیرتر شدند حتی دوقلوهایمان که دو سال و نیم هستند با این قدکوچک کلی به کارهای خانه می‌رسند که حتی تصورش برای مادرای تک فرزند و دو فرزند سخت است، با عشق به هم کمک می‌کنیم، اینم لطف خداست، به قول قدیمی‌ها تو بچه اول را خوب تربیت کن بقیه بچه‌ها با دیدن رفتارای اون خودشان تربیت می‌شوند، اگر برای تربیت فرزند اول خوب وقت گذاشته شود بقیه بچه‌ها بزرگ‌تر را نگاه می‌کنند، خانه‌ای که در آن بچه زیاد هست؛ سر سفره دیگر نیاز نیست غذا به دهانشان بزاریم، خودشون بکش بکش دارند برای غذا به قول ما جنگ بقاست، اینم لطف چند فرزندی است که وقتی با خواهر و برادراشان دعوا می‌افتند، خودشان به نتیجه می‌رسند و موضوع را حل می‌کنند؛ اینطور بچه‌ها در آینده و در اجتماع با چالش‌هایی که رو به رومی‌شوند بهتر می‌توانند مسائل را حل کنند، کسی که یک فرزند دارد، اصلا تو بچگی دچار چالش نیست و همه چیز برایش فراهم هست نه در مدرسه توقع چیز کوچیکی برخلاف ذهنش هست نه در مقاطع بالاتر مثل ازدواج، احتمال اینکه زندگی خوبی داشته باشد خیلی کمتر از بچه‌هایی هست که در خانواده چند فرزندی بودند، خیلی برکات چند فرزندی زیاد است که واقعا در اینجا نمی‌توان مطرح کرد، از طرف دیگر هم واقعا خستگی زیادی دارد خیلی زیاد، اگر همسری همراه و قدردان داشته باشید بچه‌ها هم یاد می‌گیرند که برای مادرشان ارزش قائل شوند، مثلا پسرم می‌داند که من با دیدن یک ربع فیلم کمی مغزم آرام می‌شود یک وقتایی می‌گوید: مامان برو اتاق فیلم ببین استراحت کن من حواسم به بچه ها هست، همه این اتفاق‌های خوب وقتی می‌افتد که صبوری کنیم و احترام همسر را نگه داریم و همسر هم احترام خانم خانه را نگه دارد تا بچه‌ها هم درست تربیت بشوند ان‌شاالله، مادر خانه باید در کنار این خستگی‌ها برای خودش وقت بگذارد وگرنه روزمرگی خیلی خسته کننده می‌شود، خداروشکر در منزل ما هرکسی می‌تواند برای خودش یک وقت کوچک پیدا کند شاید دیر به دیر این فرصت پیدا شود ولی همین قدر هم برای تجدید قوا خیلی خوب و لازم هست.

خود بچه‌ها از این که به تعداد زیاد هستند، اذیت نمی‌شوند؟

_ نه اتفاقا خیلی دوست دارن و به بقیه فخرفروشی می‌کنند.

آیا تا الان با انتقاد اقوام و آشنایان هم مواجه شدید؟ مثلاً بگویند این همه بچه چرا؟

_خییییلی، مادرشوهرم که اصرار داشت بچه پنجم را بدهیم به کسی که بچه ندارد، ما قبول نمی‌کردیم، دوستانم با اینکه خیلی‌هاشون انقلابی هستند باز با این حال خیلی طعنه کنایه زدند، ولی ما بیدی نیستیم که با این بادها بلرزیم کسی که برای خودش هدف دارد باید فقط با یک لبخند رد شود از این مسائل و نباید چیزی ما را از هدفمان دور کند.

اگر به گذشته برگردید، همچنان به داشتن تعداد بالای فرزند تمایل دارید؟

_ بله شایدم بیشتر

آیا داشتن فرزندان زیاد، آثار و برکاتی در زندگی شما به همراه داشت؟

_ بله، هم برکات مادی هم معنوی، در بارداری اول ماشین خریدیم، بعد از دخترم پراید قدیمی‌مان را فروختیم یه پراید صفر خریدیم، بعد از دوقلوها؛ فرزند آخری با اینکه جمع ما بیشتر شد ولی قدرت خرید ما به طرز معجزه آسایی بیشتر شد، خیلی راحت مسائل مادی در زندگی ما پیش می‌رود و اصلا به لطف خدا محتاج کسی نمی‌شویم، برکات مادی چند فرزندی هم این بود که همسرم و بچه‌هایم همگی به شدت درکار خانه مشارکت می‌کنند و نسبت به هم حس همدلی و از خودگذشتگی داریم، وقتی مادری دو فرزند دارد معمولا همسر و بچه‌ها می‌بینند مادر از پس کارهای خانه برمی‌آید معمولا مشارکتی نیست اگر هست خیلی کم هست یا با جان و دل نیست، در منزل ما الحمدالله همه کارهای مربوط به خودشان را انجام می‌دهند.

نویسنده
زری طاهری
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی فحش و افترا به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • موارد درگیری با کاربران در پاسخ به نظرات دیگر کاربران پذیرفته نمی‌شود.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *