روایت از روایت‌گری بانویی که عهد با خدا بست

پایگاه خبری طاهر آنلاین_ زری طاهری پرکوهی|جواهر را از کجا می‌توان صید کرد؟ در خیابان! در ملاء عام! در دستان مردم! خیر… بلکه جواهر را از عمق آب دریا و از دل صدف می‌توان پیدا کرد.

مشاهده نمایش ظواهر در جامعه ما را برآن داشت تا از انسانیت انسان‌هایی که چون گوهر پنهان هستند مطالبی را عنوان کنیم!

این فرد بانویی‌ست ۶۶ ساله ساکن شهرستان قائم‌شهر که اصالتی ترک زبان دارد و بنا بر دلایل شخصی می‌خواهد هویتش پنهان بماند، گفت‌وگویی با وی ترتیب دادیم که در زیر با هم می‌خوانیم.

*از کودکی علاقه شدیدی به خانه خدا و کعبه داشت

وی می‌گوید؛ آنچه از کودکی به‌خاطر دارم علاقه شدید قلبی  به خانه خدا و کعبه داشتم، دختری بودم با احساسات لطیف و طبع شاعرانه، برای هر موضوعی شعری در ذهن داشتم…

این بانو ادامه می‌دهد؛ من بسیار دقیق و موشکافانه به مسائل پیرامونم می‌نگریستم و آنها را در ذهن ثبت می‌کردم، مهارت‌هایی چون؛ آشپزی، شیرینی‌پزی، ‌خیاطی، گلدوزی، گل چینی، مکرومه و قلاب‌بافی، بافندگی با دست و ماشین، ساخت دسته گل عروسی، ‌دوخت پارچه‌های تزییناتی، سفره عقد و گل آرایی، عروسک‌سازی، تعمیرات وسایل و لباس‌های مندرس و فرسوده و غیره را آموختم، و در این خصوص  هنر کده‌ای افتتاح کردم، جالب است بدانید برای ساخت  طرح‌ها را در خواب الهام می‌گرفتم.

وی بیان کرد: در دوره دبیرستان در تمامی رشته‌های ورزشی در مسابقات شرکت داشتم، الان حدود ۴۰ سال است که رانندگی می‌کنم بدون اینکه تصادف یا خلافی از جانب من صورت بگیرد.

* گم شده‌ای داشت و باید پیدایش می‌کرد

صحبتمان به اینجا که رسید او برای لحظاتی مکث کرد، و در فکر فرو رفت، و مدتی بعد گفت:  می‌دانید چیست؟ هیچکدام از آن کارهایی که انجام دادم مرا قانع نمی‌کرد، گویی گم شده‌ای داشتم باید کاری انجام می‌دادم تا روحم به آرامش برسد…

وی اضافه کرد: با الهامی در خواب کم کم به قرآن روی آوردم، از سال ۸۴ به صورت جدی به مدت دو سال قرآن را به فارسی مرور کردم ‌و با خودم عهد کردم تا عربی را به طور کامل مسلط نشدم قرآن را به عربی نخوانم.

این بانو اضافه کرد: سپس در سال ۸۶ توفیق شرکت در کلاس‌های مترجمی قرآن در مؤسسه (رهپویان حق) به استادی آقای حسینی را پیدا کردم، سپس تفسیر، قواعد، تدبر و بعد از آن هم مدرک تربیت مربی قرآنی را گرفتم، سپس دوره اصلاح ذهنیت را گذراندم و برای فهم واژه‌های قرآنی به کلاس حکمت حکیمان در شهر تهران رفتم.

* به یادگیری طب سنتی پرداختم

وی گفت: همچنین مدت 10 سال برای یادگیری طب سنتی روزهای جمعه زمان می‌گذاشتم چون خداوند در قرآن این کتاب آسمانی به پیامبرانش فرمود( یا ایها الرسول، کلو من طیبات و اعملوا لصالحات) به معنای اینکه از پاکیزه‌ها بخور تا عمل صالح انجام دهی، طیبات آن است که موافق با مزاج انسان باشد، همین یک آیه از قرآن حرف‌های بسیار زیادی برای گفتن دارد که توجه به آن به نفع انسان است، پاکیزه با حلال باید با هم خورده شود تا ضرر نرساند.

* شجره طب سنتی در یک نگاه را طراحی و نقاشی کردم

این فرد ادامه داد: سرانجام شجره طب سنتی در یک نگاه را کشیدم، و در سایتی برای دسترس عموم قرار دادم که با درج این جمله در گوگل قابل مشاهده است، خلاصه آنچه که مرا به آرامش رساند، و دلم را دریایی کرد فقط و فقط انس با قرآن بود، مأنوسان با قرآن می‌دانند چه می‌گویم!!

وی افزود: من تنها بر روخوانی و قرائت این کتاب الهی اکتفا نکردم بلکه به عمق معنایش توجه کردم، البته بارها در این مسیر به شک و شبهه برخورد کردم ولی ناامید نشدم و با تحقیق و پژوهش به مرحله یقین رسیدم که هر چه می‌گوید به نفع ماست،دوری از آن به ضرر انسانهاست.

ابن بانو اضافه کرد: خاطره‌ای دارم که با شما به اشتراک می‌گذارم؛ در کلاس‌های تفسیر قرآنی که حاضر می‌شدم آنقدر استاد سؤال و جواب می‌کردم تا سایر هم‌کلاسی ها خسته می‌شدند ولی اساتید همواره با صبر به سؤالاتم پاسخ می‌دادند.

* اشعاری به زبان ترکی با سبکی خاص سرودم

وی گفت: من اشعار خود را به زبان ترکی که زبان مادری من است در چندین صفحه نوشتم و سبک خاصی برای خودم داشتم و دلم نمی‌خواست این سبک به دست کسی برسد برای دل خودم می‌گفتم ولی یکی از آشنایان بدون نیت اشعار را در شهرم منتشر کرد و در حال حاضر شاعران زیادی پیرو آن شعر می‌گویند.

*  برپایی نمایشگاه شجره قرآنی

این فرد اظهار کرد: در حال حاضر مسؤول کانون قرآنی و بسیجی فعال هستم، و تصمیم گرفنم حاصل عمرم را به نمایش بگذارم به این صورت که هر آنچه از قرآن آموختم به صورت شجره نقاشی کنم تا در دسترس عموم قرار گیرد از این رو نمایشگاهی برپا خواهم کرد تا مردم براحتی از آثارم دیدن کنند.

* با خدایش عهد کرد

وی خاطرنشان کرد: خداوند در قرآن کریم فرمود( ادعونی استجب لکم)به معنای اینکه بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را، من هم با خدای خودن عهد بستن که خانه ‌ام دانشگاه من و استادم قرآن باشد من خدای خودن را به شایستگی شناختم.

این بانو گفت: خدا فقط یک کار می‌کند و آن هم خلقت است، در این مسیر خداوند اراده کرده و تدبیر نموده که معشیتش که تعلق گرفت قضا،  قدر و اجل را تعیین  و کتابت کند و بعد می‌فرماید( کن فیکون) می‌شود.

* خواست قدمی در راه قرآنی شدن زندگی مردم بردارد

وی افزود: متأسفانه پس از گذشت هزار و ۴۴۰ سال نتوانستیم قرآن را از مظلومیت خارج کنیم من به سهم خودم تلاش می‌کنم تا بتوانم قدمی در راه قرآنی شدن زندگی مردم بردارم،  در کلاسها با افرادی آشنا شدم که مربیان، ‌مروجان، حافظان، مفسران و مترجمان قرآن و نهج‌البلاغه هستند هم‌چنین صندوقی داریم برای اجرای خیرخواهانه و با این افراد در تماس هستم.

صحبتهایش به پایان رسید و قول داد که پس از برپایی نمایشگاه از عموم مردم و ما دعوت بعمل بیاورد، امیدوارم منظورمان از جواهر در ابتدای گزارش را فهمیده باشید، یعنی همان حسی که انسان را به کمال میرساند، مادیات و ظواهر هر  چقدر زیاد و زیبا باشند آرامش روحی را نصیب انسانها نمی‌کنند، بلکه این انس با قرآن برای شناخت و نزدیک شدن به خداوند است که آرامش معنوی را به افراد هدیه می‌دهد‌.

در راه قرآنی شدن زندگی افراد بخصوص مسلمانان اگر همه ما قدمی هر چند کوچک برداریم بسیار کارساز خواهد بود…