اجرای پروژه نقاشی از چهرههای شهدا در دیوارهای جاده بینالمللی بابل به بابلسر به طول ۴۰ متر بهانهای شد تا پای دلگویههای یک هنرمندِ عاشق بنشینیم، وی تاکنون حدود ۲ هزار تصاویر شهدا را صلواتی نقاشی کرده است.
پایگاه خبری طاهر آنلاین_ زری طاهری| ورودیها و دیوارهای شهر بابلسر را که بنگری با نقاشی چهرههای شهدا مزین شده، این کارِ صلواتی توسط نقاشی انجام میشود که ۳۰ سال افتخار عشقبازی در این مسیر را دارد.
او با شهدا انس میگیرد فرقی نمیکند، مدافع حرم باشد، شهید دفاع مقدس، امنیت یا سلامت، با کشیدن نقاشی خاطرات و یادشان را زنده میکند.
دست مزدها را با شهدا حساب میکند، زیرا خون شهدا را خدا حساب میکند پس بهترین معاملهای هست که با خدا انجام میدهد.
شاید مشاهده این تصاویر دل یک نفر را بلرزاند حتما تاثیر زیادی در وجودش خواهد داشت، البته تصویر پاک شهدا در دل و روح هر انسان تاثیر مثبت داشته و به آن جلا میبخشد، راه آنان راه حق است.
در روزهایی که سرگرم طراحی و نقاشی بود تعدادی از مردم علاقهمند و دلداده شهدا کمکش میکردند، اما متأسفانه در پروژههای مهم و بزرگی همچون طراحی و اجرای کار دیوار به طول ۴۰ متر در جاده بینالمللی بابل به بابلسر هیچ کمکی از هیچ دستگاه اجرایی صورت نگرفت.
همه درخواست این نقاش حفظ و نگهداری کارهای اجرا شده بهویژه پروژه جاده بابل به بابلسر است، او بهخاطر این مسئله بسیار نگران نبوده و معتقد است که علاوه بر اینکه کسی برای شهدا هزینه نمیکند برخیها بسیار بیتفاوت هستند.
از طرفی کمتر هنرمندی را میتوان یافت که برای شهدا جهادی و صلواتی کار کنند، کسی هم نیست تا هزینهای برای شهدا پرداخت کند.
او روزها در پای این کار مقدس و عاشقانه مشغول است، کسی نمیپرسد در حال انجام چه کاری هستی، باید درخواست و خواهش کند تا در هزینه رنگ و قلم مساعدت کنند.
تنها همراهش همسرم هست و او خودش را همیشه شرمنده میداند چرا که شریک زندگی شریک کارش هم شده با اینکه مهارت خاصی در هنر ندارد اما گاهی قلم به دست گرفته و در کار شهدا سهیم میشود.
او در کل استان مازندران کارهای خوب با کیفیتی اجرا کرده است، همکاریاش با یک جهادگر و خادم الشهدا به نام سید منوچهر ساداتی که در اوایل بیماری کرونا در حال خدمترسانی به شهادت رسید و شهید سلامت نام گرفت، ماندگار شد.
وی بارها به مسئولین شهری پیشنهاد داد تا عکس شهدا را در شهر به تصویر بکشد، گفت که تا این توانایی و نیرو در بنده هست کاری برای شهدا انجام دهم زیرا این جسم در طول زمان ضعیف میشود، ولی متأسفانه هیچ استقبالی نکردند و او بابت این موضوع حسرت میخورد.
راستی این نقاش در دوران دفاع مقدس در جبهه قسمت پشتی پیراهن همرزمان خود را منقش به تصاویر حرم میکرد، بارها همین همرزمانش در مقابل چشم او به شهادت رسیدند، اینگونه بود که بعد از جنگ تحمیلی به خودش قول داد تا توان دارد برای شهدا بیمنت و صلواتی کار کند.
او بعد از شهادت مدافعین حرم مازندران در خانطومان سوریه به این فکر افتاد که تصاویر این عزیزان را نقاشی کند، همین کار را هم انجام داد و بعد از برپایی چندین نمایشگاه در مازندران تمام تابلوها را به خانواده این شهدا اهدا کرد.
وی تاکنون حدود ۲ هزار تصاویر شهدا را نقاشی کرده و بابتش هیچ گونه پولی دریافت نکرد، خالصانه و عاشقانه و از دل برای شهدا کار کرد و خواهد کرد چون این کار را وظیفه خود میداند.
حرف و صحبتش خطاب به مسئولین به ویژه حوزههای مرتبط با شهداست که بیشتر باید احساس وظیفه و مسئولیت کنند، هرچند بی مسئولیت و بیتفاوت هم باشند کسی همچون او پیدا میشود که برای شهدا کار جهادی کند.
در این عصر و زمانی که شهر و دیار را بی دینی و ناملایمات فرا گرفته جای شهدا خیلی خالیست، هرچند همیشه شهدا نجات دهنده و راهگشا هستند، اما اینکه شهر را با تصاویر شهدا زینت دهیم و نسلهای آینده را با شهدا آشنا کنیم کاری بزرگ در عرصه فرهنگ است.
کار کردن برای شهدا شیرین است اما گاهی خاطرات تلخ هم رقم میخورد، سال ۱۳۹۵ بود که او یک نمایشگاه نقاشی شهدا در موزه گنجینه بابل برگزار کرد، نقاشی شهیدی را کشیده بود و در نمایشگاه گذاشت
زمان برپایی نمایشگاه به مدت یک هفته بود، مادر این شهید یک بعدازظهر برای بازدید از نمایشگاه آمد، به گفته دیگران تا چشم این مادر به تابلوی شهیدش افتاد، وی شهید را در آغوش گرفته و زار زار اشک ریخت، همه کسانی که در نمایشگاه بودند از گریههای مادر شهید اشگ ریختند.
این هنرمند از آن روز تا بهحال خودش را ملامت میکند که چرا چنین تصاویری از این شهید را کشید و باعث ناراحتی و اشک آن مادر شد، این خاطره برایش عذابآور است و از خدا میخواهد که مادر شهید از او راضی باشد، متأسفانه این مادر شهید چند سالی هست که به شهیدش پیوست.
خاطره شیرین اینکه در مراسم یادواره سرداران و ۶۰ شهید گلزار شهدای سید ملال قائمشهر با مداحی مداح میرداماد و او هم در جایگاه مراسم تصویر یک شهید به نام شهید آجرلو از تهران که پیکر مبارکش در آنجا مدفون بود و خانواده اش هم در مراسم حضور داشتند، بعداز تکمیل کار نقاشی شهید داخل جمعیت نشست.
مراسم داخل گلزار شهدا بهصورت سرپوشیده برگزار شده بود، ۶۰ شهید بانظم در کنار هم بودند، در میانه برنامه مجری مراسم به جمعیت مهمان مراسم گفت شما عزيزان که کنار هر شهیدی نشستید با آن شهید عهد و پیمان و رفاقت ببندید و ارتباط برقرار کنید، یقینا شهدا زندهاند و هرچه می خواهید از این شهیدان بخواهید.
او که به روبرو نگاه کرد متعجب شد دید همان شهیدی که چهرهاش را نقاشی کرد یعنی شهید آجرلو کنارش هست، بدون آنکه از قبل دیده باشد، واقعا شهدا زندهاند و ناظر بر اعمال هستند.
این شهید برایم خیلی عزیز است چون خادم الشهدا بوده و تمام وقت برای شهدا از مال و جانش هزینه میکرد و خستگی ناپذیر بود انگار میدانست زود از این دنیا میرود و شب و روز برای شهدا تلاش میکرد خوش به سعادت او که سرانجام به یاران شهیدش پیوست.
این هنرمند حسرت میخورد که ای کاش امکانات داشت و میتوانست تصاویر زیبای شهدا را در جای جای شهرها به تصاویر بکشد، اما حیف نه آن سرمایه را دارد نه آن جسم و توانایی را که بتواند این حجم کارها را انجام دهد ولی خدا را شکر هر چه از دست و توانش بر آید با افتخار انجام میدهد.
خیلی دوست دارد عکس سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را در شهرها بکشد متأسفانه کمتر کسی از این شهید بزرگ در شهرها دیده میشود.
او همه جا اعلام میکند که این قابلیت را دارد و با افتخار انجام میدهد بیایید با همکاری شهر را با تصاویر شهدا زیبا کنی اما حیف که دست یاریگری نیست.
همچنین وی هدف از این کار مقدس را حفظ و ارزشهای والای شهدا اعلام میکند و تاکید دارد که این کار در مقابل کار بزرگ شهیدان ناچیز است و همه ما در مقابل خون شهدا مسئول هستیم.
روایت فوق حاصل مصاحبه با محمد حیدرپور حاجی هنرمند ۵۴ ساله اهل بابلسر است، کسی که بیشتر عمرش را صرف نقاشی کردن از چهرههای شهدا کرد.