مرکز مشاوره آرامش فرماندهی انتظامی استان مازندران: وقتی فردی در پی احساس طرد و یا رها شدن دچار افسردگی و احساس پوچی کرد و یا تهدید به خودکشی داشت، باید عزت نفس رفته اش را به وی بازگرداند. ....
به گزارش پایگاه خبری طاهر آنلاین و به نقل از مرکز مشاوره آرامش فرماندهی انتظامی استان مازندران، ریحانه در پی دریافت خبری هرچند نامطمئن مبنی بر اینکه همسرش به وی خیانت کرده است،طی یک هفته گذشته چندین بار اطرافیان خود را تهدید به خودکشی کرد.
وی حتی برای اهدای عضو شتابزده به یکی از بیمارستان های شهر خود رفت و برای اهدای عضو بعد از مرگ خود،رای زنی کرد.
وصیت نامه اش را نوشته و سه بار هم قرص را تا جلوی دهانش برد ولی با ترس به زمین انداخت اما همچنان مصر به خودکشی بود،که سر از اتاق مشاوره در آورد.
در حالی که مشاور و مددکار به نوعی می خواستند ریحانه را راضی کنند که برای آرام سازی خود به روانپزشک مراجعه کند، صحبت ها شروع شد.
•ریحانه گاهی می گریست و گاهی هم با زحمت خود را آرام می کرد.
•خیلی خلاصه:
•روانشناس: چرا روان پزشک نه؟
••ریحانه: دخترم بفهمه که قرص های اعصاب می خورم دعوام می کنه.
•روانشناس: دخترتون چند سالشه ؟
••22 ساله هست.ریحانه با گریه ادامه داد برادرام اگه بفهمند، همسرم رو ….
•برادرات چند تا خواهر دارند؟
••دو تا برادر دارم که تنها خواهرشون من هستم.
•پدر و مادر چی؟ منظورم اینه که زنده اند؟
••ریحانه با گریه: آره.
•قضیه رو می دونند؟
••نه نمی دونند. اما اگه بفهمند…
•قرص خوردن به دستور پزشک که ایرادی نداره، ما هم که روانشناسیم گاهی وقتها قرص می خوریم. ضمنا اگه خودتو بکشی چه نتیجه ای می گیری؟
••راحت می شم، تازه اینجوری احساس می کنم که همسرم …
• با کشتن خودت؟ فکر کردی بعد از مرگت چه اتفاقی می افته؟
•• همسرم ….
•همسرتون شاید از شما غمگین تر باشند،
••نمی دونم
•یقیناً اون هم داره روزهای سختی رو سپری می کنه، دوری از شما و بچه ها، نه خیر خانم؛ اگه یه وقتی فکر کردی با کشتن… سخت در اشتباهی، تو نمی دونی چقدر برای خانواده ات عزیزی. تو جگر گوشه بچه هات هستی.برادرات برات پر می زنند و والدینت یقیناً حاضرند برات بمیرند تا داغت رو نبینند.
••اوخ بچه هام، براشون بمیرم.(با گریه) پدر و مادرم، داداشهام.
•اصلا فکر کردی بعد از مرگت چه بر سر بچه هات می آد. هر بچه ای دیوانه وار عاشق مادرشه. اونها دوستت دارند.
••من هم دوستشون دارم.
•برادرات. آیا به آبرو و وحیثیت اونا که مثل رستم پشتت هستند و الان هم که از هیچی خبر ندارند فکر کردی، می تونی درک کنی که چه بر سرشون می آد.
••ریحانه با چشمانی اشک الود به روانشناس نگاه می کند.
•یقیناً خودت بهتر از من می دونی که چه بر سر پدر و مادرت می آد. شاید هم مادر بیچاره ات بخاطر تنها دخترش دق کنه و خدای نکرده….
••آره مادر و پدرم هنوز هیچی بهشون نگفتم؛ دخترم خواستگار داره و اما همسرم به ما محل نمی ذاره.
•خانم قضیه خواستگاری دخترتون بمونه بعد، اما این رو بدون که شما صرفاً برا خودتون نیستید، شما برای خیلی ها عزیزید،حتی برای ما روانشناس ها،برای مددکارتون و روانشناس اولیهتون که خیلی نگران سلامتی شماست.
شما با مراجعه به روانپزشک و به کمک روانشناس هم آرام می شید و هم با درایت مشکلات بعدی تون بخواست خدا حل می شه.
••ریحانه با مکسی اندک جمله آخر را به روانشناس گفت و به سمت مطب روانپزشک رفت (شما روانشناسا خیلی باهوشید و همیشه سرمون کلاه می ذارید).
*نظر کارشناس :
وقتی عزیزترین فرد زندگی هر کسی وی را نادیده بگیرد به فرد احساس طرد شدن دست می دهد،بعد از احساس طرد شدن البته بستگی به میزان ارتباط عاطفی طرفین با یکدیگر دارد، حتی احساس پوچی و حقارت به فرد مطرود دست داده ،بشکلی که گاهی فرد زندگی را بی فایده و بی ارزش می بیند.
در چنین وضعیتی فرد چنان در حالت سوگ و اندوه فرو رفته که بسیاری از دارایی های عاطفی و روانی خود را نمی بیند.
در چنین وضعیتی عزت نفس طرف مورد خدشته قرار گرفته و فرد خود را موجودی بی ارزش،بدون تاثیر بر محیط پیرامون خود دیده و خود را لایق مرگ می داند،چرا که در خود انگیزه ای برای زندگی نمی بیند.
شعاع فکری اش تنها در محور مشکلش قرار گرفته و به چیز ویا کسی دیگری فکر نمی کند.در چنین وضعیتی چون توانایی حل مشکل را ندارد
مراجعه وقتی با کمک روانشناس فهمید چقدر برای اعضای خانواده اش عزیز است، و حتی روانشناسان هم به وی به عنوان یک انسان احترام گذاشته و برای بقایش تلاش می کنند، و شاید با تغییر رفتار خود بتواند همسرش را به آشیانه خود بازگرداند،امید به زندگی در دلش دوباره زنده شده و برای درمان خود از جایش برخواست.