حضرت علی(ع) امام اول مسلمانان است که در 13 رجب به دنیا آمد و در 21 ماه رمضان در 63 سالگی با ضربت شمشیر به شهادت رسید و آرامگاه او در نجف اشرف می باشد.
به گزارش پایگاه خبری طاهر آنلاین، امام علی (ع) اولین امام ما مسلمانان و جانشین حضرت محمد (ص) است. امیرالمؤمنین علاوه بر دینداری و ایمان به خدا در حکومت داری نیز بسیار عادل رفتار می کرد و عدالت را سرلوحه حکومت قرار می دادند.
ایشان امام خوبی ها، مهربانی ها، قرآن ناطق و پدر یتیمان کوفه بود. در روز شهادت این امام بزرگوار با مطالعه این بخش از دین و مذهب نمناک مختصری با زندگی پر برکت ایشان آشنا شوید و بیشتر درباره نحوه شهادت امام علی (ع) بدانید.
علی بن ابی طالب(ع) مشهور به امام علی و امیرالمؤمنین پسرعمو و داماد پیامبر اکرم(ص)، همسر حضرت فاطمه(س)، پدر و جدِّ یازده امام شیعه است. پدر آن حضرت ابوطالب فرزند عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود بنابراین علی علیه السلام از هر دو طرف هاشمی نسب است. امام علی در 13 رجب سال 23 قبل از هجرت در مکه و در خانه خدا به دنیا آمدند.
علی ( ع ) اولین کسی بودند که به پیامبر ایمان آوردند و به عقیده شیعیان علی(ع) به فرمان خدا و تصریح پیامبر(ص)، جانشین بلافصل رسول خدا(ص) است. امام علی ( ع ) چهارمین خلیفه از خلفای راشدین نزد اهل سنت است.
به دنیا آمدن امام علی (ع) در کعبه فاطمه بنت اسد یکی از زنان نامور صدر اسلام است که پس از حضرت خدیجه(سلام الله علیها) نخستین زنی است که اسلام آورد و با پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بیعت نمود.[مجلسی، بحارالانوار، ج35، ص 182]
زمانی که فاطمه بنت اسد در حال طواف کعبه بود، در آن حال درد زایمان او را فرا گرفت و بی درنگ به سمت کعبه آمد؛ دیوار شکافته شد و او وارد کعبه و سه روز در آنجا ماند و فرزندش علی را به دنیا آورد[ فتال، روضه الواعظین، ص 81]
شیخ مفید (متوفی 413ق) می نویسد:
حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) در روز جمعه سیزدهم ماه رجب پس از سی سال از عام الفیل در خانه خدا در شهر مکه به دنیا آمد، نه پیش از وی کسی در خانه خدا به دنیا آمده و نه بعد از آن حضرت. تولد امیرمؤمنان(علیه السلام) در خانه خداوند، فضیلت و شرافتی است که پروردگار بـزرگ برای بزرگـداشت مقـام و منزلتش به آن حضـرت اختصـاص داده است[ مفید، الإرشاد، ج 1، ص 5.].
کنیه های علی بن ابی طالب عبارتند از ابوالحسن،
ابوالحسین، ابوالسبطین، ابوالریحانتین، ابوتراب و ابوالائمه. القاب آن حضرت عبارتند از:امیرالمؤمنین، یعسوب الدین والمسلمین، حیدر، مرتضی، قسیم النار و الجنة، صاحب اللواء، صدّیق اکبر،فاروق، مبیر الشرک والمشرکین، قاتل الناکثین والقاسطین والمارقین، مولی المؤمنین، شبیه هارون، نفس الرسول، أخو الرسول، زوج البتول، سیف اللّه المسلول، امیر البررة، قاتل الفجرة، ذوالقرنین، هادی، سید العرب، کشّاف الکرب، داعی، شاهد، باب المدینة، والی، وصی، قاضی دَین رسول اللّه، منجز وعده، النبأ العظیم، الصراط المستقیم و الأنزع البطین.
وقتی چند تن از صحابه در مدینه مانند ابوبکر، عمر بن خطاب و عبدالرحمن بن عوف به خواستگاری فاطمه (س) رفتند. پیامبر (ص) در پاسخ به این درخواست ها اعلام نمود که ازدواج او به دست خداست. (ابن سعد، طبقات الکبری، 1410ق، ج8، ص16 )
امام علی ( ع ) از فاطمه دخت نبی خواستگاری نمود و پیامبر پذیرفت. این ازدواج در 1 ذی الحجه سال دوم هجری رخ دادو خطبه عقد آنان را پیامبر اکرم خواند. شیخ مفید فرزندان علی علیه السلام را از فاطمه چنین می شمارد:حسن و حسین و زینب کبری و زینب صغری که کنیه او ام کلثوم است. (ارشاد ج 1 ص 355. ) و در پایان این باب می افزاید:و از شیعیان گفته اند که فاطمه پس از پیغمبر پسری را سقط کرد،هنگامی که او را در شکم داشت محسن نامید (ارشاد ج 1 ص 356. )
امام علی (ع ) تا زمانی که حضرت فاطمه زنده بود همسر دیگری برنگزید و پس از شهادت ایشان همسران دیگری برگزید و صاحب فرزندان دیگری نیز شد. شیخ مفید در کتاب ارشاد، فرزندان امام علی(ع) را 27 نفر دانسته است که تعداد آنها به همراه محسنِ سقط شده، 28 فرزند می شود.
علی (ع) قرآن ناطق و امام معصوم و انسان کاملی است که تمام رفتار و سخنان و تأییدات او برای ما حجّت و اعتبار دارد . او به هنگام خشم بر دشمنان خدا قاطع ولی در مقابل کودک یتیم آن قدر متواضع و مهربان بود که در برابر طفل یتیم روی خاک می نشست، دست مرحمت بر سر او گذاشته و آه می کشید و می فرمود:بر هیچ چیزی مثل کودکان یتیم آه نکشیده ام.
چنانکه در وصیتنامه باشکوه خود فرمود:
«اللَّهَ اللَّهَ فِی الْأَیْتَامِ فَلَا تُغَیِّرُوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا تضیعوا [یَضِیعُوا] بِحَضْرَتِکُمْ فَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ یَقُولُ مَنْ عَالَ یَتِیماً حَتَّی یَسْتَغْنِیَ أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِذَلِکَ الْجَنَّةَ کَمَا أَوْجَبَ اللَّهُ لِآکِلِ مَالِ الْیَتِیمِ النَّار؛ (بحارالأنوار، ج 42، ص 199)
درباره یتیمان از خدا بترسید. مبادا که گرسنه بمانند و در جمع و جامعه شما تباه شوند من از پیامبر خدا شنیدم که می فرمود:اگر کسی یتیمی را، تا آنجا که بی نیاز شود، سرپرستی کند خداوند به پاداش این کار، بهشت را بر او واجب می کند. چنانچه اگر کسی مال یتیم را بخورد، خداوند- سوختن در- آتش را بر او واجب می فرماید. علی بن ابی طالب همواره از سوی شیعیان، جایگاه و منزلت ویژه ای داشته و پس از پیامبر(ص)، بهترین، باتقواترین و عالم ترینِ انسان ها و جانشین برحق حضرت محمد(ص) بوده است.
به اصرار مسلمانان امام علی(ع) پس از خلیفه سوم، به خلافت و حکومت را پذیرفت. او در دوران حکومتش اهمیت ویژه ای برای عدالت قائل بود و دستور داد که عرب و عجم و هر مسلمانی از هر تیره و تبار در سهم بیت المال یکسان اند و تمام زمین هایی که عثمان به افراد مختلف واگذار کرده بود، به بیت المال بازگرداند.
در دوره کوتاه حکومت امام علی(ع) سه جنگ سنگین داخلی جمل، صفین و نهروان درگرفت. در جنگ نهروان که یاران امام علی خوارج را شکست دادند ، بازماندگان آنها تا مدتی در مکه گرد هم می آمدند و برای کشتگان نهروان عزاداری کردند.
در یکی از این جلسات آنها تصمیم گرفتند که امام علی علیه السلام و معاویه و عمرو بن عاص را بکشند. ابن ملجم مرادی قتل امیرالمؤمنین را پذیرفت، حجّاج بن عبد اللّه معروف به برک کشتن معاویه و عمرو بن بکر تمیمی کشتن عمرو عاص را بر عهده گرفت.
هر سه نفر قرار بر این شد در شب نوزدهم ماه رمضان هنگام نماز صبح تصمیم خود را عملی سازند. به همین خاطر ابن ملجم برای به قتل رساندن امام علی راهی کوفه شد.
ابن ملجم به کوفه آمد اما نیتش را پنهان کرد و در محله بنی کنده که تعدادی از خوارج در آن زندگی کردند تا رسیدن روز موعود به سر برد.
او در این زمان با قطام دختر اخضر تیمیه آشنا و شیفته او شد و از او خواستگاری کرد. قطام که نزدیکانش در جنگ با امام کشته شده بودند، کینه امام را در دل داشت و شرط کرد که زمانی با ابن ملجم ازدواج می کند که او امام علی را به قتل برساند.
ابن ملجم راز حضورش در کوفه را زمانی که دریافت قطام در دشمنی با امام با او هم عقیده است، افشا نمود. برای یاری ابن ملجم، قطام، وردان بن مجالد و شبیب بن بجره را فراخواند و آنها پذیرفتند. (الإرشاد، المفید ،ج1، ص17)
اشعث بن قیس نیز پس از اطلاع از نیت ابن ملجم به او وعده همراهی داد و اینگونه جمع چهار نفره توطئه گران در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان در مسجد کوفه جمع شدند تا امام را به شهادت برسانند.
آیا امام علی ( ع ) از شهادت خود با خبر بود؟
در ماه رمضان آن سال امام علی یک شب در خانه امام حسن علیه السّلام و یک شب در خانه امام حسین علیه السّلام و یک شب در خانه زینب دختر خود افطار می نمود اما بیش از سه لقمه بیشتر نمی خورد زیرا خبر از شهادت خود داشت و می فرمود:امر خدا نزدیک شده است، یک شب یا دو شب بیش نمانده است، می خواهم چون به رحمت حق واصل شوم شکم من از طعام پر نباشد. (جلاء العیون، المجلسی ،ص:318 )
در تمام شب قبل از شهادت حضرت علی (ع ) بیرون می آمد و به اطراف آسمان نظر می کرد و می فرمود: «به من دروغ نگفته اند و دروغ از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نشنیده ام، این شبی است که مرا وعده شهادت داده»، و شعری با این مضمون خواند:«کمر خود را برای مرگ محکم ببند که مرگ البتّه به تو خواهد رسید، و جزع مکن از مرگ چون به وادی تو درآید. (جلاء العیون، المجلسی ،ص:336)
حضرت علی ( ع ) درشب شهادت دعا می کرد و می فرمود: «اللّهمّ بارک لی فی الموت»؛ خداوندا مبارک گردان برای من مرگ را، و بسیار می گفت:«انّا للّه و انّا الیه راجعون». و کلمه مبارکه «لا حول و لا قوّة الّا باللّه العلیّ العظیم» را بسیار ذکر می کرد و بسیار صلوات می فرستاد و استغفار می کرد. ( منتهی الآمال، شیخ عباس قمی ،ج1،ص:419 )
امام درشب قبل از شهادت بیدار و به عبادت حق تعالی مشغول بود و برای نماز شب به مسجد نرفت. امّ کلثوم پرسید:یا امیر المؤمنین سبب بیداری و بی تابی شما چیست؟ امام فرمود:در صبح این شب شهید خواهم شد. امّ کلثوم گفت:پدر امشب شخص دیگری را برای نماز به مسجد بفرست. امام فرمود:از قضای الهی نمی توان گریخت. ( جلاء العیون، المجلسی ،ص:336 )
ضربت خوردن امام علی ( ع ) در مسجد
امام علی ( ع) برای خواندن نماز وارد مسجد شد در حالی که در حال تسبیح خداوند بود. ایشان با ورود به شبستان مسجد افرادی که به خواب رفته بودند از جمله ابن ملجم که به رو خوابیده بود را بیدار کرد و به او فرمود:برخیز از خواب برای نماز و چنین مخواب که این خواب شیطان است، بلکه بر دست راست بخواب که خواب مؤمنان است، و بر پشت خوابیدن خواب پیغمبران است. (جلاء العیون، المجلسی ،ص:341)
امام سپس به ابن ملجم فرمود:قصد کاری داری که نزدیک است آسمان فروپاشد و زمین شکافته شود. اگر بخواهم می توانم خبر دهم که در زیر جامه ات چه داری. ( جلاء العیون، المجلسی ،ص:341 )
ابن ملجم که شمشیرش را به زهر آغشته نموده بود و زیر پیراهن پنهان کرده بود، در نزدیکی امام به نماز ایستاد و هنگامی که امیرالمؤمنین سر از سجده اول برداشت ضربتی به سر ایشان زد که تا پیشانی امام را شکافت. او در حال حمله شعار خوارج را فریاد می زد که:«للّه الحکم یا علیّ، لا لک و لا لأصحابک». ( منتهی الآمال، شیخ عباس قمی ،ج1،ص:422 )
امام پس از ضربت خوردن فرمود:بسم اللّه و باللّه و علی ملّة رسول اللّه»، و گفت:«فزتُ وَ ربّ الکعبه»، به خدای کعبه قسم که رستگار شدم.( جلاء العیون، المجلسی ،ص:341 )
اهل مسجد بسوی محراب دویدند و امیرالمؤمنین علی علیه السّلام را در محراب خونین دیدند و ردای مبارکش را بر سرش بستند. حضرت خون سر خود را بر محاسن مبارکش کشید و فرمود:این آن است که خدا و رسول مرا وعده داده بودند، راست گفتند خدا و رسول. ( منتهی الآمال، شیخ عباس قمی ،ج1،ص:423 )
امیر المؤمنین علیه السّلام پس از ضربت خوردن امام حسن علیه السّلام را به جای خود برای گذاردن نماز قرار داد و خود نمازش را نشسته تمام کرد.
امام حسن علیه السّلام پدر را پس از نماز در آغوش گرفت، و گفت:ای پدر کمرم شکست، چگونه تو را در این حال ببینم. امیرالمؤمنین فرمود:ای فرزند! از این پس پدرت را رنجی نیست، اینک جدّ تو محمد مصطفی -صلوات اللّه علیه- و جدّه تو خدیجه کبری، و مادرت فاطمه زهرا علیهماالسلام و حوریان بهشت حاضرند و انتظار پدر تو را دارند تو شاد باش و دست از گریستن بدار که گریه تو ملائکه آسمان را به گریه در آورده است. (منتهی الآمال، شیخ عباس قمی ،ج1،ص:424 )
امام در شب بیست و یکم وقتی یک سوم از شب گذشته بود به شهادت رسید. ایشان قبل از شهادت وقتی ابن ملجم را دستگیر و نزد ایشان آوردند فرمود:ای ملعون! آیا کسی را کشتی که به تو پناه داد و تو را بر دیگران اختیار کرد و بخشش های فراوان به تو فرمود؟ آیا او بد امامی بود برای تو؟ آیا عوض نیکیهای او به تو این بود؟ ابن ملجم سر به زیر افکنده بود و چیزی نمی گفت.
آنگاه امام حسن علیه السّلام به پدر عرض کرد:«این ابن ملجم دشمن خدا و رسول و دشمن شماست که نزد شما حاضر و اسیر شماست». امیر المؤمنین علیه السّلام به ابن ملجم نگاه کرد و فرمود:ای ابن ملجم جنایتی بزرگ کردی. آیا من برایت بد امامی بودم؟ آیا تو را مورد مرحمت قرار ندادم و بر دیگران برنگزیدم؟ با وجود اینکه می دانستم قاتل من خواهی بود به تو احسان کردم و بخششم به تو را افزون ساختم تا از راه گمراهی که برگزیده ای بازگردی، اما شقاوت بر تو غلبه کرد تا مرا بکشی، ای شقی ترین اشقیاء. ابن ملجم گریست و این آیه از قرآن را خواند:«أ فأنت تنقذ من فی النّار» آیا تو می توانی کسی را که جایگاهش دوزخ است نجات دهی(منتهی الآمال، شیخ عباس قمی ،ج1،ص:427)
آنگاه علی علیه السلام سفارش او را به امام حسن علیه السّلام کرد و فرمود:فرزندم! با اسیر خود مدارا کن، و با مهربانی و رحمت با او رفتار کن. آیا نمی بینی چشمهای او را که از ترس چگونه گردش می کند و دلش چگونه مضطرب است؟ ای فرزند! ما اهل بیت رحمت و مغفرتیم، پس بخوران به او از آنچه خود می خوری، و بیاشام او را از آنچه خود می آشامی، پس اگر من از دنیا رفتم از او قصاص کن و او را بکش و جسد او را به آتش نسوزان و او را مثله مکن. (یعنی دست و پا و گوش و بینی و سایر اعضای او را قطع مکن) … اگر زنده ماندم من خود داناترم که با او چه کار کنم، و من سزاوارترم به عفو کردن، زیرا ما اهل بیتی می باشیم که با گناهکار در حقّ ما جز به عفو و کرم رفتار دیگر ننماییم. ( منتهی الآمال، شیخ عباس قمی ،ج1،ص:427 )
در شب شهادت امام علی علیه السلام فرزندان و اهل بیت خود را جمع کرد و با ایشان وداع کرد و فرمود:«خداوند پس از من نگهدار شما باشد. نیکو وکیلی است خداوند و همو مرا کفایت خواهد کرد».
امام زمانی که زهر بر او اثر کرد و عرق از جبین مبارکش مثل مروارید می ریخت، با دست مبارکش عرق پیشانی را پاک کرد و فرمود:«شنیدم از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که چون نزدیک وفات مؤمن می شود، عرق می کند جبین او مانند مروارید تر، و ناله او ساکن می شود». همه به گریه افتادند. امام حسن علیه السّلام گفت:«ای پدر به گونه ای سخن می گوئی که گویا از خود ناامید شده ای».
امام فرمود:«ای فرزند گرامی یک شب پیش از آنکه این واقعه بشود جدّت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را در خواب دیدم، از آزارهای این امّت به او شکایت کردم، گفت:نفرین کن بر ایشان، پس گفتم:خداوندا بجای من بدان را بر ایشان مسلّط گردان، و بدل ایشان بهتر از ایشان به من روزی کن، پس حضرت رسول فرمود که:خدا دعای تو را مستجاب کرد، بعد از سه شب تو را به نزد من خواهند آورد، و اکنون سه شب گذشته است».
سپس امام فرمود:«ای حسن! تو را وصیت می کنم به برادرت حسین. شماها از منید و من از شمایم». سپس امام رو کرد به فرزندان دیگر که از همسران دیگر امام غیر فاطمه بودند و ایشان را وصیت فرمود که با حسن و حسین علیهما السلام مخالفت نکنند، پس فرمود:«حق تعالی شما را صبر نیکو کرامت کند، امشب از میان شما می روم و به حبیب خود محمّد مصطفی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ملحق می شوم، چنانچه مرا وعده داده است. (جلاء العیون، المجلسی ،ص:348 )
حضرت علی (ع) در شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان سال چهل هجری در 63 سالگی با ضربت شمشیر به شهادت رسید.
شهادت حضرت علی به روایت اهل سنت
اهل سنت امیرالمؤمنین علی(ع) را بعنوان خلیفه چهارم قبول دارند و محبت او را لازم می دانند (غیر از ناصبی ها) و همین طور فضائل زیادی را برای آن حضرت نقل نموده اند. (صحیح مسلم، باب امارت و خلافت، ج6، ص3)
عبدالله بن عباس از مفسّران بزرگ اهل سنّت محسوب می شود که در مورد آن حضرت می گوید:
«آیه ای در قرآن نیست، مگر آنکه علی، مصداق بارز آن است، خداوند یاران پیامبر را در جاهای بسیاری مورد سرزنش قرار داده است، ولی دربارۀ علی(ع) جز خیر و نیکی یاد نکرده است.» (امام علی در آینه عقل و قرآن، محمدجواد مغنیه، ص 125 )
از نظر اهل سنت دوران خلافت حضرت علی(رض) دوران آشوب و فتنه های داخلی بود که نتیجه آن جنگ جمل و صفین و نهروان و پدیده خوارج بود که سرانجام حضرت علی(رض) پس از خلافت چهار سال و چند ماه به دست اشقی الناس، ابن ملجم مرادی، در ماه رمضان سال 40 هجری به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
امام علی(ع) بنا به وصیتش مخفیانه دفن شد. قبر امام علی(ع) تا حدود یک قرن مخفی بود. ( ثقی کوفی، الغارات، تعلیقه علامه حلی، ج2، ص835-837 ) ( شیخ مفید، الارشاد، ج1، ص 27 )
بعد از افول قدرت امویان، برخی معتقدند امام صادق(ع) قبر امام علی(ع) را آشکار ساخت اما باز هم زمان دقیق آشکار شدن قبر او برای شیعیان مشخص نیست. ( حکیم، المفصل فی تاریخ النجف الأشرف، 1427ش، ج2، ص31؛ فرطوسی، تاریخچه آستان مطهر امام علی(ع)، 1393ش، ص159-179 )
حرم امام علی(ع) محل دفن امیرالمؤمنین(ع) در نجف اشرف (عراق) است. در شهر مزار شریف در شمال افغانستان و نزدیک بلخ، مرقد و زیارت گاهی منسوب به امام علی(ع) وجود دارد که به زیارتگاه سخی معروف است.
پس از وفات امیرالمومنین علی (ع)، ابن ملجم را برای قصاص نزد امام حسن (ع) آوردند و ایشان نیز با یک ضربه شمشیر ابن ملجم را قصاص فرمود و این واقعه در 21 رمضان روی داد و چنانچه مشهور است ام الهیثم دختر اسود نخعی جنازهٔ او را گرفته، آن را به آتش کشید. (ارشاد، ج1:22؛ بحارالانوار، ج42:232، 246، 298)
بعد از کشته شدن ابن ملجم، مردم به سوی قطامِ ملعونه فاسقه هجوم آوردند و او را با شمشیر به درک فرستادند و جنازه اش را بیرون کوفه سوزانیدند. (بحارالانوار، ج42:298؛ انوار العلویة:390؛ نفائح العلام:410)