راوی میگوید؛ حاجی سید کاظم لحظات قبل از مرگ مادام خطاب به شهید سید احمد تقوی می گفت، احمد بیا دستم رو بگیر احمد، بچهام را بگو بیاد جلو، به تو می گویم احمد بیا بگیرش».
به گزارش طاهر آنلاین، خبر درگذشت مرحوم مغفور شادروان «حاج سید کاظم تقوی سنگدهی» پدر بزرگوار بسیجی شهید سید عبدالمجید تقوی سنگدهی شنبه جمعه شانزدهم دی ماه ۱۴۰۱ به گوش رسید.
پدری که خالصانه و برای رضایت حضرت حق، عزیزترین سرمایهی خویش را در دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی فدا نمود تا حافظ و پاسدار نظام و میهن اسلامی مان باشد.
« و آنانی كه در راه خدا كشته ميشوند را مرده مپندارید بلکه زنده اند و شما نمی فهمید.».
غروب جمعه ۱۵ دیماه ۴۰۱، روز آخر حیات دنیوی پدر بسیجی آیه ای پاک از قران، شهید سیدعبدالمجید تقوی سنگدهی (مرحوم حاج سیدکاظم) بود، برای عیادت و عرض ادب به خدمت قدسی در منزلشان رسیدیم، مرحوم در عوالم خواب و بیداری نفس های پر برکتش هوای اتاق را معطر به بوی شهدایش می کرد، این نه اغراق و احساسی، که واقعیت عینی بود، خاله ضیاء، مادر شهید هم با حال ندارش گرچه وضع جسمانی خوبی بر اثر کهولت سن نداشت هرچند مهیای نماز بود، بهتر از شوهر بیمارش با ما خوش و بش و تکلم میکرد.
در فرصت حضورمان، مادر شهید تقوی با این عبارت در توصیف وضع پدر شهید شروع کرد که «واقعا نمی فهمیم، هضیان است یا،». او ادامه داد: « حاج کاظم، در بستر بیماری ناگاه برخاست و نشست و در حالت بین خواب و بیداری با شهدایش سید احمد(خواهر زاده اش که خیلی به او عشق می ورزید) و سید عبدالمجید سخن می گفت».
مادر شهید تقوی افزود: «حاجی سید کاظم در این لحظات مادام خطاب به شهید سید احمد تقوی می گفت، احمد بیا دستم رو بگیر احمد، بچه ام را بگو بیاد جلو، به تو می گویم احمد بیا بگیرش».
آری شهدا حاضر و ناظر پیرامونمان هستند، مراقب خود باشیم شهدا زنده اند و ما نه می بینم نه لحظه ای به آنان می اندیشیم و همراه خود می دانیم. شهدا زنده اند، آنان آیات قرانند.